ساریناسارینا، تا این لحظه: 15 سال و 29 روز سن داره

سارینا فرشته کوچولوی مامان

ماهم رفتیم تلویزیون

1391/9/18 23:57
نویسنده : الهام
1,335 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی عزیزکم دخترکم

مامان و ببخش خیلی وقته که برات چیزی ننوشتم

تو این مدت خیلی چیزا یاد گرفتی و خیلی حرفای بزرگ تر از سنت میزنی عزیز دلم

دیگه مهد نمیری و از این موضوع خیلی ناراحتم ولی خودت که راضییییییییییییییییییییییییییییییییییی

بابا امسال با آقای ابهری که توی صدا و سیما هستن آشنا شد و همین آشنایی باعث شد که ایشون اسم تورو برای برنامه ی عمو پورنگ بنویسن البته ماهم از همه جا بی خبر

دوشنبه ی هفته پیش توی دندانپزشکی بودیم که آقای ابهری به بابا زنگ زدو گفت که اسم سارینا برا پنجشنبه دراومده هورااااااااااااااااااا اینقد ذوق زده شده بودی که نگو مطب و گذاشته بودی روی سرت از خوشحالی اینقد بلند بلند از عمو پورنگ برا مامان جون تعریف میکردی که خانوم منشی اومد و بهم گفت برا دخترتون اسفند دود کنید

خلاصه که دختر ما هر شب که میخواست بخوابه با انگشتای کوچولوش تا پنجشنبه میشمرد ببینه چند تا دیگه باید بخوابه تا پنجشنبهYahoo smiley 011

روز سه شنبه ساعت ٧ صبح بیدار شدی از خواب که مامان کی منو میبری پیش عزیز دلم منم خواب آلود گفتم این هفته نمیریم خونه ی بابایی ،بابایی میاد خونه مون عزیزم بگیر بخواب

ولی تو خیلی شاکی گفتی بابایی رو نمیگم که عمو پورنگ عزیزم و میگم منو میگیییYahoo smiley 025

هر روز صبح سی دی های  عمو پورنگ میدیدی و تا خود شب ٥ تا سی دی رو ٥ بار هر کدوم و میدیدی دیگه همه ی دیالوگاشو حفظ کردی عزیزمYahoo smiley 043

تا بالاخره ٥ شنبه رسید از صبح که بیدار شدی هر یک ساعت ازم میپرسیدی مامان چند ساعت دیگه میریم عمو پورنگ منم تا جوابتو میدادم میگفتی مرسی که منو میبری عمو پورنگ (قربونت برم که اینقد قدر شناسی )

بالاخره ساعت ٥/٣ از خونه حرکت کردیم و رسیدیدم اینقد هیجان داشتی که نگو عزیزکم

تا ساعت ٥/٤ که رفتید داخل استودیو اول خیلی ذوق داشتی  ولی وقتی میخواستی بری داخل یدفعه زدی زیر گریه هر چی ام منو بابا بهت میگفتی میخوای نری تو و بریم خونه عمو پورنگ و ببینی راضی نشدی و میخواستی ماهم همراهت بریم داخل خلاصه با چشم گریون رفتی تا ساعت ٥/٥ که برنامه شروع شد دل تو دلم نبود که چه حالی داری

وقتی تو رو دیدم اینقد ذوق زده شده بودم که نگو با اینکه تورو خیلی نشون ندادن ولی همون قدر هم برا یه مامان کافیه عسلکم

وقتی برنامه تموم شد اینقد حرف و تعریفی داشتی که داشتی منفجر میشدی و تا خونه یک نفس تعریف کردی

اینم دخملی مامان قبل از رفتن

اینم عشق مامان آماده برا رفتن پیش عمو پورنگ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

نیلوفر
18 آذر 91 19:02
سلام ای جانم،خانوم خوشگله چقد خوشحالم که انقد ذوق داشتی،مامانی کاش زودتر اطلاع میدادید ما هم سارینا جون رو میدیدیم همیشه شاد باشید
مامان توتی و عسل شیرنش
19 آذر 91 5:08
ای جونم به این سارینا قدر شناس مهربون و مو قشنگ خاله همیشه به تفریح و شادی عزیزم کاش میدونستیم میدیدیمت
آریانا
19 آذر 91 8:28
عزیزمممممممم آریانا هم عاشق عمو پورنگ همش هم داره کشتله می زنهههههههه
نارسيس
19 آذر 91 9:01
الهي سارينا خوشگله چقدر ناز شده با روسري مثل فرشته ها چقدر با روسري معصوم وناز ميشن ببوسش از طرف من
ناهید مامان ویانا
19 آذر 91 9:20
عزیزمم امیدوارم همیشه اینقدر شاد باشی و خوشحالی کنییییییی زنده باشی
رویا مامان گلسا
19 آذر 91 11:28
الهی قربونت برم من عزیزممممممم دیگه مشهور شدی خاله بیا یه عکس یادگاری با ما بگیر دختر خوشگله
خاله مریم
19 آذر 91 12:52
یه امضا به ما میدی خانم خوشگله
مهتا مامان امیرپارسا
25 آذر 91 14:36
الهیییی کاش من اون برنامه رو دیده بودم خاله آخه خبر نداشتم عزیزکممم......
نفیسه
27 مرداد 92 11:37
به منم سر بزن.
تانیا دختری یازده ساله از اصفهان
21 بهمن 92 13:48
کاشکی این فرشته خانوم رو توی تلویزیون دیده بودمبااااااای باااااااااااای
طهورا از اصفهان دوست دار سارینا
8 اسفند 92 14:49
افسوس که اونو تو تلویزیون ندیدم