گزارش یک ساله
سلام دختر مثه برگ گلم .ناز دونه ی مامان خیلی وقته که نیومدم و برات چیزی ننوشتم مامان و ببخش عزیز دردونه ی من تو این مدت خیلی اتفاقای خوب و بد برامون افتاد که همه رو در کنار هم گذروندیم یه مدت تو سویییت عمو امیر زندگی کردیم اونجا آبله مرغون گرفتی و خیلی اذیت شدی الهی مامان بمیره به مهدت حسابی عادت کرده بودی و عاشق مربیت حمیده جون شده بودی یه شبم یه چیزی به لبت گزید و لبت پروتزی شد ...
نویسنده :
الهام
19:59