سارینا در سال نوروز 91
سلام شکوفه ی بهاری مامان
امیدوارم امسال بهترین اتفاقا برات بیوفته عزیزترینم
امسال موقع سال تحویل به همراه عمو محمد و عمو امیر دبی بودیم و به تو گل مامان خیلی خوش گذشت مخصوصا که کل سفر پیش عموها بودی و با علی و نگار بازی میکردی
بااینکه تمام روز و پابه پای راه میرفتی شب که میشد میخواستی بری تو اتاق عمو محمد یا امیر البته بیشتر با عمو امیر و خاله مریم جور بودی یه شب به خاله مریم گفتی:من بیام خونتون سر بزنم،لامپاتون که خاموش شد میرم قربون شیرین زبونیات برم عشق من
هر جا میخواستیم بریم میدوییدی و دست عمو امیر و میگرفتی و اول صبح ازم اجازه میگرفتی که میشه برم خونه ی عمو امیر ،توی این سفر رابطه ات با حسامم خوب شده بود و بغل اونم میرفتی با سمیرا هم که خیلی خوب بودی و مدام ازش موبایل سفیدشو میخواستی که باهاش بازی کنی اونم آشپزی
پارک دلفینارو خیلی دوست داشتی و کلی ذوق کرده بودی البته اونجاهم نمیتونستی آروم بشینی و از بغل این عمو به بغل اون عمو در حرکت بودی
توی این سفر بیشتر رفتیم گشت و گذار از ساحل جمیرا و گشت شهری و سافاری و پارک دلفینا و .........
آخر سفرم موقع برگشت هواپیما تکونای وحشتناکی میخورد و همه ی مسافرا شروع کردن به جیغ زدن و تو هم عشق مامان حسابی ترسیده بودی و چسبیده بودی به من و گریه میکردی که خدا رحم کرد و به سلامت رسیدیم بالاخره تهران
اینم عکسای دبی(سارینا در کنار عمو امیر)
همیشه لبت خندون عزیزم