غرق میشم مامان
سلام عشقم
دیروز با برای اولین بار رفتیم اسخر هر وقت برات از استخر تعریف میکردم مشتاق بودی که بری و خودتم آب بازی تو استخرو تجربه کنی موقع رفتن بابا میثم داشت مثل همیشه سفارشات لازم و میکرد و تو هم با دقت گوش میکردی
بابا میثم بهت گفت سارینا اونجا ندویی میخوری زمین توی استخر مواظب باش غرف نشی
اینقد تو فکر حرفای بابا بودی که وقتی رفتیم توی سالن استخر هم هیجان داشتی هم ترس اول که گفتی منو بغل کن میخورم زمین بعدم که شمارو گذاشتم توی اون اسخری که مخصوص بچه ها بود نمیرفتی توی استخر فقط نشستی بیرون و پاهاتو گذاشتی توی آب
وقتی بهت میگفتم چرا نمیری توی آب با بچه ها بازی کنی؟میگفتی آخه اگه برم غرق میشم مامان
قربونت برم اینقده با دقت به حرفای ما گوش میدی دخمل قشنگم
دوست دارم بهترینمممممممممممممم
بعد از استخر با عمه زری و عمو محمد و عمو امیر رفتیم لواسون و به تو حسابی خوش گذشت عزیزترینممممممم