بدون عنوان

سلام شیرینی زندگی مامان و بابا

امروز درست ٣ سال و ٣ ماه و ٣هفته اس که تو فرشته کوچولوی خونمون شدی عزیزم که تو همه چیز مامان و بابا شدی خانومم چقد زود گذشت انگار همین دیروز بود که دستای کوچولوتو میخوردی و من صبحا با صدای ملچ مولوچت از خواب بیدار میشدم اما الان با صدای سلام مامان

انگار همین دیروز بود که میخوابیدیو سی دی چرا میدیدی و دست و پا میزدی اما امروز خودت برا خودت هر سی دی ای که بخوای میزاری

انگار همین دیروز بود که یه متکا میذاششتم پشتت که بتونی بشینی و نیفتی و امروز برا منم و بابا تو متکا میاری دخترکم

انگار همین دیروز بود که دستای کوچولوتو میگرفتم و تاتی میکردیم ولی امروز دنیا زیر پاهای قشنگته عزیزم

انگارهمین دیروز بود که دوست داشتم نقاشی بکشی و یک سال و دو ماهت بود که مداد میدادم دستت که باهاش خط خطی کنی و امروز برا خودت نقاش کوچولویی ششدی بیا و ببین

تو هر لحظه بزرگ میشی و من این و با تمام وجود فریاد میزنم "آهایییییییییییییییییییییییی ثانیه ها آرومتر حرکت کنید بذارید من از کنار دخترم بودن بیشتر لذت ببرم "

امروز بالاخره به قولم عمل کردم و شرمنده ی عشقم نشدم و براش تولد گرفتم

اونم یه تولد با تم هلو کتی به درخواست دخترم

این آخرین تولدیه که توی این خونمون میگیریم و  ایشالله از شنبه شروع میکنیم اثباب کشی وچقد خوبه که با یه خاطره ی خوب از اینجا میریم

خدایا از تو ممنونم که ٣سال و ٣ماه و ٣ هفته است که به من بزرگترین نعمتت رو هدیه کردی 

خدایا از تو ممنونم که ٣سال و ٣ماه و ٣هفته است که به من شانس اینو دادی که مامان یکی از فرشته هات باشم 

به خاطر وجود همسرم ازتو ممنونم به خاطر وجود مامان و بابام از تو ممنوم به خاطر وجود همه ی دورو بریام ازت ممنونم به خاطر اینکه هستم و میتونم خوشحالی سارینارو ببینم و از خوشحالی اون منم سراپا مسرور بشم ازت ممنونم امروز یه جورایی دلم گرفته شاید از خوشبختی باشه نمیدونم 

امروز چشن تولد سه سالگی دخترمه و همین جا از همه دوستام که کمکم کردن که این جشن و قشنگتر برگذار کنم ممنون از همه ی اونایی که تولد سارینا رو تبریک گفتن ممنون 

پست بعدی حتما عکسای تولد سارینا خواهد بود 

وقتی که پاتو گذاشتی روی این زمین خاکی

تموم گلهای عالم شدن از دست تو شاکی

خدا هم هواتو داشته تورو با گلا سرشته

باتو دنیای پر از درد واسه من مثل بهشته