یادش بخیر
دلم برای لی لی بازی کردن های کودکی ام تنگ شده! خیلی!
برای خاله بازی کردن هایم.... عروسک هایم....
برای آن اتاق کوچک که همیشه بساط خاله بازی ام تویش پهن بود و صدای همه توی خانه درمی آمد وقتی به آنجا می رفتند!
برای کمد جا رختخوابیمان که یواشکی تویش ملوان بازی می کردم و آنجا کشتی می شدو مامان که می فهمید فرار را بر قرار ترجیح می دادم!
برای باغ وحشم....
برای حیاط خانه قبلیمان که بزرگ بود و پر از گل و درخت هلو و گیلاس و سیب و بوته گل رز و نرگس و پیچ امین الدوله....
برای ظرف های پلاستیکی ام! همان سرویسهایی که توی خیابان آویزان مامان می شدم تا برایم بخرد....
برای منچ و مارپله بازی کردن هایم آنهم با بزرگترها و درآمدن اشکم!!!
برای بازی کردن با مورچه ها و کفش دوزک ها توی حیاط....
و خیلی چیزهای دیگر...
یادش بخیر...
دنیای کودکی ام!
بز گرفته از وبلاگ سنجاق قفلی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی