یلدای امسال
سلام فرشته ی زمینی مامان
قربونت برم عزیز دلم میدونی که مامان خیلی عاشقته و خیلی دوست داره ؟میدونی که تو همه ی زندگی مامانتی؟میدونی تو تنها دلیل زنده بودن مامانی(البته به بابا چیزی نگیا)؟
و اما یلدا......
هر سال یلدا رو خونه ی مامان جون با عموها و عمه زری و ....برگزار میکردیم اما امسال تصمیم گرفتیم بریم شمال تو اینقد خوشحال بودی که نگو سطل ماسه بازی و مایوتو گذاشتی توی ساک و مدام میگفتی مامان تو هم میایی با من ماسه بازی کنی ؟قربون این همه بازی گوشیت برم
توی راه آبعلی روی کوهها پر بود از برف و توهم میخواستی بری برف بازی و همش به بابا میگفتی "خواهشا وایسا برف بازی کنم"یا اینکه "اگه خواهش کنم چی؟"عاشقه حرف زدنتم عروسکم
وقتیم رسیدیم مدام با سارا بازی میکردی ولی نیمه های شب یدفعه دیدم که عروسک مامان تب کرده و چون سارا هم سرماخورده بود سفرمون یه روز بیشتر دووم نداشت
چقد شال مامان بهت میاد عروسکم