ساریناسارینا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

سارینا فرشته کوچولوی مامان

عروسی دایی مقداد

سلام عروسک خانوم مامان ٣٠/٦/١٣٩٠ عروسی دایی مقداد و مریم جون بود از یه ماه قبل حسابی در گیر خرید هایی مربوط به عروسی بودیم تقریبا هر روز بابا میثم و میکشوندیم مراکز خرید البته به تو هم بد نمیگذشت هر روز با عمه زری و سارا بودی تقریبا یا با هم خرید بودیم یا سارا خونه ی ما بود و تو عشق مامان حسابی خوش میگذروندی تا روز عروسی آخه مامان و دایی و مقداد مثل خواهر و برادرن و منم اون روز خیلی خوشحال بودم اون روز صبح زود از خواب بیدار شدم تو رو که خواب بودی رو کشوندم سمت پیریز برق آخه میخواستم موهاتو اتو کنم اخه اگه بیدار میشدی عمرا اگه میذاشتی   رفتم آرایشگاه و اومدم خونه تا لباسای گل دختری رو بپوشونم و بریم توی باشگ...
4 مهر 1390

30 ماهگیت مبارک

سلام عزيز دل مامان ببخش اگه نتونستم این چند روز بیام بهت تبریک بگم آخه این چند روز در گیر عروسی دایی مقداد بودیم و حسابی سرمون گرم بود و اصلا وقت نداشتم ولی الان از ته ته دلم میگم عزیزم 30ماهگیت مبارک 30ماهه که خدا بهترین فرشته اش و فرستاده زمین و اونو به من هدیه داده 30 ماهه که من عاشق فرشته کوچولویی شدم که بی اختیار هر روز بیشتر از روزای قبل عاشقش میشم 30 ماهه که خدا به من لصف کرد و طعم و حس مادر بودن و با تمام اعضا و جوارحم احساس کردم 30 ماهه که بدون لحظه ای پشیمانی از مادر بودنم شبها تا صبح بیدار موندم و تمام روز نگران تو بودم بهترینم 30 ماهه منو بابا بهترین لحظه هامونو با تو گذروندیم عزیزم 30ماهه من مامانه بهترین دختر دنیا هستم و ب...
3 مهر 1390

سارينا خانوم شده

سلام عزيز دل مامان امروز اومدم بكم دختر من ديكه خانوم شده ديروز از خواب كه بيدار شدي بهم كفتي مامان ببين ميكم (سارينا) اخه نميتونستي اسمتو كامل بكي و ميكفتي (ناينا) افريننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن خانومي يه كار ديكه ايم كه ميكني اينه كه ديكه موقع خواب دستتو نمي خوري البته با كمك لاك تلخ دخترم ديكه خانوم شدههههههههههههههههههههههههههههههههه برا همينم مامان برات جايزه كرفت يه بسته باغ وحش   ...
29 شهريور 1390

ساری(مخفف ساریناست)

سارینا چشات یه دنیا حرف و رازه مامان به داشتنت خیلی مینازه متانت از راه رفتنت میریزه خاطر تو خیلی برام عزیزه عطر تو،عطر باغای بهشته تو فصه ها سارینا یعنی فرشته الهه ی صبرو قراری ساری مثل تولدت بهاری ساری من میدونم با قدمای پاکت شادی تو زندگیم میاری ساری دوست دارم  دختر گل مامان با اومدنت همه چیز منو بابا شدی عزیزم همیشه برا مون  بمون که تو تنها بهانه برا زندگی منو بابایی البته منو بابا عاشق همیم و با هم احساس خوشبختی کامل میکنیم وتو این خوشبختی رو کامل میکنی بووووووووووووووووووس برا تو و بابا میثم ...
24 شهريور 1390

ماجرای سارینادر آتلیه

سلام عزیزترینم تو قشنگترین پدیده ی روی زمینی  مامانی با کارایی که میکنی و شیرین زبونیات قشنگی دنیارو به ما نشون دادی عزیزم بعد از اینکه من رفتم آتلیه و عکس انداختم از اون به بعد تو هر وقت میومدی تو اتاق مامان میگفتی منم ببر اینجا که عکس منم به دیوار بزنیم  توی این مدت خیلی باهات کار کردم و با هم آتلیه بازی کردیم تا آماده بشی و اونجا اذیت نکنی،تو هم خیلی مشتاق بودی برا عکس گرفتن و ما جمعه بعداز ظهر رفتیم آتلیه خاله لیلا و عمو هادی تا از گل مامان عکس بگیرن راستی اینم بگم که خاله لیلا و عموهادی یا به قول خودت عمو دادی خیلی تورو دوست دارن و برا غش و ضعف میکنن اره مامانی داشتم میگفتم رفتیم آتلیه و دیدیم که همه اونجا...
20 شهريور 1390

سارینا کمک بابا

سارینا وبابا میثم در حال تقسیم گوشت قربونت برم تا میفهمی دارم ازت عکس میگیرم به دوربین نگاه میکنی و میخندی تو بهترین سوژه برا عکسای مامانی ناناز خانوم   ...
15 شهريور 1390